Telegram Group Search
🔸چهارده سال گذشت و

(اکثر نتایج ترکاشوند در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر به کرسی نشست)

✍️امیر ترکاشوند، ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴


از مهر ۱۳۸۴ تا مرداد ۱۳۸۸ سرسختانه مشغول تحقیق پیرامون وضعیت پوشیدگی مردم در عصر پیامبر بودم؛ حاصل را در اختیار شماری از محققان و برخی مراکز پژوهشی قرار دادم و متأثر از نظرات دریافتی، تحقیق را در زمستان ۸۹ به پایان رساندم و سرانجام در چنین روزی (۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۰) به یاد مرتضی مطهری که با نوشتن کتاب "مسئله حجاب" خط‌شکنی کرد، فایل کتاب و نسخه‌هایی تکثیر شده از آن را اندک اندک در اختیار پژوهشگران قرار دادم و چون برق و باد دست به دست شد.

امروز ۱۴ سال از آن روز می‌گذرد و در این مدت نگاه متولیان نیز دستخوش تحول و تغییر شده و با این‌که در آن روز، فاصله میان نتایج تحقیق اینجانب با برداشت رسمی بسیار زیاد بود ولی اینک این فاصله به حداقلی‌ترین مقدار ممکن رسیده و قرائت قانونی به نتایج کتاب بسیار نزدیک شده است!

کنگره‌ها تَرَک برداشت!
برای پی بردن به عمق این پیروزی کافی است نگاهی فقط به دو فقره از نتایج کتاب و مقایسه آن دو با بندهای مشابه در لایحه حجاب و عفاف که شرعاً مورد تأیید شورای نگهبان قرار گرفته، بیندازیم (به اشکالات مهمی که بر این لایحه وارد است فعلا نمی‌پردازم):

فقره اول- مانتو و واجب نبودنِ آن
فقره دوم- افزایش اندام جایز الکشف

در سال‌هایی که سرگرم پژوهش در موضوع بودم، مطابق قرائت مشهور:
اولاً- استفاده از مانتو/روپوش شرعاً لازم بود
ثانیا- مواضع جایزالکشف شرعاً محدود به دو عضو "وجه و کفین" بود

ولی اینجانب بر اساس یافته‌های پژوهشی‌ام در عصر پیامبر:
اولاً- پوشش مانتو را غیر واجب شمردم (مردم آن زمان همچو امروز نبودند که چند جامه‌ی زیر و رو داشته باشند و چیزی همچو مانتو/روپوش که بر روی جامه‌های زیرین پوشیده شود رایج نبود و همین‌که اندام پوشیده می‌شد مورد رضایت شرع بود).
ثانیاً- قائل به جایزالکشف بودن هفت موضع (وجه و کفین و قدمین و گردن و ساعد و ساق و مو) در آن عصر شدم و نمایان شدن‌شان را موجب گناه نیافتم


اینک پس از گذشتِ سال‌های پر از چالش و پژوهش، می‌بینیم که در لایحه حجاب و عفاف که شرعاً به تأیید شورای نگهبان رسیده:

اولاً- وجوب و لزوم مانتو حذف شده و مطابق تبصره ۱ ماده ۴۸ آن قانون همین که زنان اندام خود را بپوشانند کفایت می‌کند.
شگفت آن‌که بیش از نیمی از چالش گشت‌های ارشاد در سال‌های گذشته، به همین مانتو (و کوتاهی و بلندی آن یا بسته و باز بودن دکمه‌هایش) برمی‌گشت

ثانیاً- آن دو عضوِ جایزالکشف به پنج و نیم عضو افزایش یافت زیرا:
الف- سه عضوِ "قدم و ساعد و گردن" به وجه و کفین افزوده شد
ب- و "خصوص مو" نیز از موضوعیت افتاد و به صِرف قرار داشتن پارچه‌ای بر روی سر (همچو سرانداز زنان مسلمان پاکستانی) بسنده شد

این تغییر فتوا و قانون، به ما می‌گوید که لایحه حجاب در فقره مانتو ۱۰۰٪ و در فقره اندام جایزالکشف ۷۸٪ و بطور میانگین با ۸۹٪ از نتایج کتاب موافق و همراه شده است!
کاش به تعبیر یکی از اعضای هیئت دولت، همان سال ۱۳۸۹ به کتاب توجه می‌شد تا شاهد رخدادهای تأسف‌بار بعدی (به ویژه وقایع تلخ ۱۴۰۱) نمی‌بودیم


تبصره ۱ [ماده ۴۸ قانون حجاب]- بدپوششی در مورد زنان عبارت است از پوشیدن لباسی که قسمتی از بدن پایین‌تر از گردن یا بالاتر از مچ پا یا بالاتر از ساعدِ دست‌ها دیده شود..

ماده ۵۰ [تعریف کشف حجاب و از موضوعیت افتادن عین مو]– هر زنی .. چادر یا مقنعه یا روسری یا شال و امثال آنها بر سر نداشته باشد..


در این ۱۴ سال چند کتاب در نقد کتابم منتشر شد که در زیر به ۴ مورد که نشر رسمی و مکتوب یافت اشاره کرده و خوانندگان را به مطالعه آن‌ها توصیه می‌کنم:

۱- نقدی بر کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر اسلام (سیدمحمدمهدی دزفولی)
۲- حجاب در آیات و روایات: نقدی بر کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر (حسین سوزنچی)
۳- حجاب در صدر اسلام؛ بررسی و نقد نظرات امیرحسین ترکاشوند (محمّدرضا شاه‌سنائی)
۴- پوشش زنان در زمان پیامبر؛ جلد اول از مجموعه سه جلدیِ حجاب پژوهی (مرکز تحقیقات زن و خانواده، ویراستاران علمی: مجید دهقان محمد عشایری منفرد)

در این مدت همچنین بارها به مناظره دعوت شدم اما فقط ۵ دعوت که در دانشکده‌های الهیات یا مؤسسات حوزوی برگزار شد را پذیرفتم تا از موج‌سازی‌های نابهنگام جلوگیری نمایم:
۱- دانشکده الهیات دانشگاه تهران
۲- مؤسسه حوزوی فهیم. قم
۳- دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد
۴- اردوی آموزشی دانشگاه فرهنگیان. مشهد
۵- پژوهشگاهِ نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها. تهران

توجه
شماره حساب زیر، در پی درخواستِ خوانندگانی که در این سال‌ها خواهان واریز وجه به حساب نویسنده کتاب بودند اعلام می‌شود:
5892101186804551
یا
IR040150000001177303167211


لطفا این پُست را به مناسبت ۱۴ سالگی کتاب برای دوستان‌تان بازنشر کنید
@baznegari
🔷 دربارهٔ «وجودگرایی» و «علم هرمنوتیک» در نشر هرمس
 
🔶 دوستانی دربارهٔ نایابی چندسالهٔ «وجودگرایی» و «علم هرمنوتیک» پرسیده‌اند و علت آن. عرض می‌کنم خدمت دوستان که همکاری با انتشارات هرمس یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات و زیان‌های زندگی من هم از نظر مادی و هم از نظر روحی بوده است و امیدوارم که شر این همکاری به‌زودی از سر من کم شود! پس از سال‌ها با تغییر مدیریت هرمس از آقای ساغروانی به آقای دمیرچی این امکان پدید آمد که «وجودگرایی» (فلسفهٔ وجودی) و دیگر کتاب‌ها، که قرارداد جدید آنها در سال ۹۳ (قرارداد قدیم در سال ۷۳) با خود آقای ساغروانی (دام عزه) بسته شده بود، در ویراستی نو عرضه شود. کتاب‌های آمادهٔ چاپ (من کتاب‌هایم را حروفچینی‌شده و صفحه‌بندی شده به همهٔ ناشرانم تحویل می‌دهم، آنها فقط باید طراحی جلد (تصویر روی جلد برخی کتاب‌هایم را نیز خودم داده‌ام! اگر ناشران می‌پذیرفتند طرح جلد را هم خودم انجام می‌دادم) و مجوز ارشاد و هزینهٔ چاپ و توزیع را انجام دهند) وجودگرایی و هایدگر و بولتمان در سال‌های ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ به ناشر تحویل داده شدند. وجودگرایی («فلسفه وجودی» که از سال ۱۳۷۶ دیگر چاپ نشده بود!) پس از یک سال انتظار بیهوده در سال ۱۴۰۰ در فاصلهٔ شش ماه دوبار چاپ شد اما پس از آن نایاب شد و چاپ دیگری هم از آن انجام نشد. مدیریت آقای دمیرچی مستعجل بود و «دولت» به آقای مرتضی کاردر رسید. سه کتاب دیگر بعد از ۳ سال انتظار و با دوباره‌کاری‌ها و ندانم‌کاری‌هایی در مدیریت در سال ۱۴۰۳ سرانجام منتشر شدند، آن هم به صورتی که گویی باید از در پشتی وارد بازار می‌شدند! باری مدیر جدید از ۱۴۰۲ تاکنون قول انتشار وجودگرایی را داده است، اما تاکنون به انجام نرسیده است! ویراست دوم هرمنوتیک هم آمادهٔ چاپ در دی ماه سال گذشته به ناشر تحویل داده شده است که تاکنون خبری از انتشار آن داده نشده است. از مدیر هرمس به مراجع بالادستی او شهر کتاب (مهندس فیروزان) شکایت کرده‌ام که تاکنون پاسخی دریافت نکرده‌ام. بنابراین، گویا لازم است کار به مراجع بالاتری سپرده شود.
 
از دوستانی که در امور حقوقی تخصص دارند چنانچه مایل باشند خواهشمندم مرا در نوشتن «اظهارنامه‌ای رسمی» به ناشر و الزام او به ایفای تعهداتش یا فسخ قرارداد، و در صورت پاسخگو نبودن دوباره، در شکایت به مراجع قضایی یاری کنند. «گروگان» گرفتن کتاب‌های مترجم یا نویسنده به قصد آزار یا صدمه زدن مالی به او از شگرد‌های ناشران مافیایی (چه دولتی و چه خصوصی) در کشور ماست و دست کمی از گروگان گرفتن و ربودن «زن» و «فرزند» کسی ندارد ـــ من خود این را به صراحت از زبان برخی ناشران شنیده‌ام که خواسته‌اند با عدم انتشار کتاب مترجم یا نویسنده‌ای از او «انتقام» بگیرند. هستند ناشران خودکامه‌ای که می‌خواهند تو را «بردهٔ» خود کنند. استبداد و زورگویی در مملکت ما متناسب با قدرت هرکس است. 
 
باری، ناشر خوب و «باشرف» و «باوجدان» هم مانند «زن خوب» یا «شوهر خوب» است اگر «خوبش» نصیب‌تان شد هرگز از او جدا نشوید، اما اگر مانند من بختی از «ناشر» خوب نداشتید و بداقبال بودید آن‌قدر بگردید تا خوبش را پیدا کنید. و سرانجام اینکه هرگز با ناشرهای دولتی یا خصولتی یا شبه‌دولتی که مدیران آنها «کارمند»ند و گاهی ممکن است «آدم خوبی» باشند کار نکنید، چون هربار ممکن است تغییر کنند و «ناکسی فرومایه» جای آنها را بگیرد، آن‌گاه دیگر دست‌تان به جایی بند نیست. در مملکت ما نه «قانون» هست و نه چیز دیگری. تنها چیزی که هست شاید «شرف» و «منش» و «وجدان» اشخاص باشد. اگر آدم «باشرف» و «باوجدان»ی کاری را در پیش بگیرد مادام که زنده است با او می‌شود کار کرد. به هر حال، اگر به من باشد ترجیح می‌دهم کتاب‌هایم را در همین فضای مجازی منتشر کنم. من هیچ نیازی به ناشر ندارم، نه برای حروفچینی، نه برای ویراستاری (غلط خودم را بیش‌تر دوست دارم، تا درست دیگران!)، و نه حتی برای پول حاصل از فروش کتاب‌ها. خواننده اگر دوست داشت خودش می‌تواند قیمت کتاب را بپردازد، دوست هم نداشت، انگار کتابی را در کتابخانه‌ای عمومی خوانده است. آدم نمی‌تواند همهٔ کتاب‌ها را بخرد. برخی را هم یا باید از دوستان یا از کتابخانه بگیرد بخواند.
 
ای میل من برای دوستان حقوقدان و وکیل در صورت تمایل:

[email protected]
       
#نشر_هرمس_شکایت
#شکایت
#وجودگرایی
#هرمنوتیک
#نشر_دولتی
#نشر_خصولتی
#نشر_خصوصی
#حنایی_کاشانی
 
 
دوشنبه، ۲۲ اردیبهشت، ۱۴۰۴
 
@fallosafahmshk
Forwarded from سهام نیوز
دفتر مرکزی ⁧ #انتشارات_روزنه ⁩ توسط نهادهای امنیتی پلمپ شد.
‏این اقدام درحالی صورت گرفته که نمایشگاه کتاب در حال برگزاری است و این انتشارات نیز طبق روال هر ساله در آن حضور دارد.
‏مدیر انتشارات روزنه، علیرضا بهشتی شیرازی است که به دلیل حضور در نشست "نجات ایران" در زندان اوین بسر می‌برد.

@Sahamnewsorg
 
🔷 از توقیف «کتاب» تا توقیف «انتشارات»!
 
🔶 نظام‌های استبدادی و ولایت‌خواه و جبّار و ضحاکی و طاغوتی و تمام‌خواه دشمنی حیرت‌انگیزی با «کتاب» و «اندیشه» و «نویسنده» دارند. در واقع، هیچ چیز برای نظام‌های جبار «دشمن»تر از «اندیشه» نیست. چون «اندیشه» است که «می‌فهمد» و «بد و خوب» را تشخیص می‌دهد و «جایگزین بهتر» را پیشنهاد می‌کند. انسان با اندیشه است که قادر به ارزیابی است و با ارزیابی است که قادر به انتخاب و تغییر است. اگر انسان‌ها «خوب و بد» و «سود وزیان» را نمی‌فهمیدند تاکنون همچون برخی حیوانات دیگر از میان رفته بودند.  بی‌سبب نبود که نیاکان ما «نمودگار» جباریت ضحاک را در «مغزخواری جوانان» می‌دیدند. اما اگر گذشتگان تصویری ملموس از «مغزخواری» ماران اهریمنی برخاسته از دوش ضحاک به دست می‌دادند، امروز برای ما «مغزخواری» به صورت جسمانی دیگر چندان «مفهوم» نیست. ما امروز این را «استعاره»ای می‌دانیم برای «سلطهٔ» نظام‌های ولایت‌خواه و جبار و تمام‌خواه بر ذهن و روح و روان اشخاص، از هر راه ممکن. «ذهن» افراد را از راه‌های مختلف می‌توان در اختیار گرفت و آن را به دلخواه هدایت کرد، اما گاهی این کار با ظرافت و پیچیدگی صورت می‌گیرد، به‌گونه‌ای که خود فرد هم نمی‌فهمد چگونه «ذهن» و «روح» خودش را در اختیار کسی دیگر قرار داده است و گاهی به ضرب و زور چماق انجام می‌شود و هم خود شخص و هم همهٔ عالم می‌فهمند. نظام‌های «ولایت‌خواه» و «تمام‌خواه» («فاشیستی» و «کمونیستی») از این نظر رسوای عام و خاص‌اند.      
 
نظام‌های «ولایت‌خواه» نخست می‌کوشند کتاب را توقیف کنند تا مجبور به بازداشت «نویسنده» یا «مترجم» نشوند و هزینهٔ اجتماعی و سیاسی نپردازند. اما بعد می‌‌بینند «کتابی» از همهٔ مراحل ممیزی هم گذشته است و با این همه دارد «تأثیر» می‌گذارد. پس مترجم یا نویسنده یا حتی ناشر را هم بازداشت می‌کنند. اما اینکه خود «انتشارات» را با انبوهی از «کتاب‌های گوناگون و دارای مجوز» توقیف کنند این دیگر نهایت «درماندگی» و نهایت «وحشت‌افکنی» در جامعه است. اما حیرت‌انگیزتر این است که این کار را نه «دولت» یا «وزارتخانهٔ مربوطه» بلکه نهادهایی انجام می‌دهند که کارشان چیزی دیگر است. این دیگر به معنای «نابودی دولت» و فرادستی «سازمان‌»هایی است که نه «قانون» می‌شناسند و نه هیچ دستگاه «بالاتر» از خودی. این کار به معنای «پایان دولت» و آغاز «برافتادن نظام» است. چون آشکار می‌شود که کار به دست کیست و شخص اول کشور کیست؟: هیچ کس!   
 
#کتاب
#توقیف_کتاب
#ولایت‌خواهی
#جباریت
#تمام‌خواهی
#انتشارات_روزنه
 
سه‌شنبه، ۲۳ اردیبهشت، ۱۴۰۴
 
@fallosafahmshk
توجه توجه
تکذیبه پلمپ دفتر انتشارات روزنه به دلایل امنیتی و سیاسی

بدین وسیله به اطلاع کلیه مخاطبان و همراهان انتشارات روزنه می‌رساند، خبر کذب مبتنی بر پملپ دفتر انتشارات روزنه به دلایل امنیتی و سیاسی و نیز تعطیلی غرفه نمایشگاه که از سوی رسانه‌های مختلف پخش شده است، خلاف واقع می‌باشد. و پلمپ دفتر تنها به دلیل مسائل فی‌مابین شهرداری و مالک رخ داده است‌.
لازم به ذکر است که انتشارات روزنه از همکاری شایان تقدیر برگزارکنندگان سی‌وششمین نمایشگاه کتاب تهران کمال تشکر را دارد.

#انتشارات_روزنه
Forwarded from ایران فردا
🔴گرامیداشت دکتر سعید مدنی
@iranfardamag

🔹۲۶ اردیبهشت ماه یادآور آخرین بازداشت دکتر سعید مدنی است.

🔸دوستان ایشان در ایران فردا بران شده تا مجموعه ای از مقالات ، مطالب و دلنوشته های دوستان ، دوستداران و همکاران وی را در حوزه های مختلف به یاد او و تلاشهایش در طی چهار دهه گذشته برای فراهم آوردن بستر نیل به تحول سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در این سرزمین گرد هم آورند .

🔹این یادآوری‌ها و یادداشت‌ها، تلاشی‌ست در اطراف شناخت سیمای انسانی که در حین زیستن شرافتمندانه، اندیشیدن پیرامون مسأله‌های مردمانش را پیشه‌ی خود کرده‌است.

🔸سعید مدنی در روزگار خود، عمل صالح زمانه را در فکر کردن به چیزهایی دید که شهرآشوب ستمبارگی و ذهن استبداد زده شد، و ثمره‌ی جستجوهایش را به پهنه‌ی زندگانی‌ای اثربخش گسترانید.

🔹او روزگار و عمر پربرکتش را صرف دانشوری در سپهر معرفت سازی‌‌ی اجتماعی و ایمان به حضور انسان ایرانی در تولید و خلق مفهوم اجتماع مشارکت‌جو کرد.

🔸شخصیت آرام، شکیبا و پاکیزه، با ثبات قدم در راه آزادی خواهی و پیگیر در مسیر تولید و توزیع دانش اجتماعی، رخساری مردمی و عالمانه از سعید مدنی به نمایش می‌گذارد.

🔹او جوینده‌ای روشن‌ضمیر و منظم در سنت آکادمیک و مبارزی به سامان و روشمند در پایوری برای حق بشری ست. ستایش فردی چون او، قدر گذاشتن به دانایی، خرد مردمی و شجاعت انسانی ست. باشد که این تلاش برای به یادآوردن او به آزادی اش از بند زندان بپوندد!


#ایران_فردا
#سعید_مدنی

http://www.tg-me.com/iranfardamag
Forwarded from ایران فردا
🔴نگاهی گذرا
به زندگانی سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی دکتر سعید مدنی

@iranfardamag

▪️سعید مدنی فعال سیاسی ملی مذهبی ، پژوهشگر ارشد علوم اجتماعی ، روزنامه نگار و پژوهشگر مسائل و آسیب های اجتماعی در سال ۱۳۳۹ در اصفهان به‌ دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین‌ شهر گذراند. سعید در کودکی پدرش را از دست داد و سرپرستی او و چهارخواهرش به عهدۀ مادر قرار گرفت. او از ۱۷ سالگی و پیش از ورود به دانشگاه فعالیت سیاسی خود را علیه حکومت پهلوی در اصفهان آغاز کرد.

🔸سعید مدنی در سال ۱۳۵۷ ابتدا در رشتۀ ریاضیات وارد دانشگاه اصفهان شد و بعد از انقلاب فرهنگی تغییر رشته داده و تحصیلاتش را ابتدا در رشتۀ روانشناسی و سپس در رشتۀ علوم تربیتی تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران ادامه داد.

▪️در طول فعالیت سیاسی چهار بار در سالهای ۱۳۷۳ به مدت دو ماه، سال ۱۳۷۹ به مدت یک سال و سال ۱۳۹۰ به مدت چهارسال بازداشت و در زندان های عشرت آباد، اوین و رجایی شهر زندانی شد.
سعید مدنی در نوبت اول بازداشت در زندان توحید دو ماه ، در نوبت دوم در زندان عشرت آباد شش ماه و در نوبت سوم در بند ۲۰۹ زندان اوین سه ماه و جمعا به مدت یازده ماه را در انفرادی سپری کرده است. در نوبت سوم بازداشت در سال ۱۳۹۰ یک سال را در بند امنیتی ۲۰۹ اوین گذراند و از انتقال او به بند عمومی زندان ممانعت به عمل آمد. سعید مدنی در فاصله سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ بلافاصله پس از آزادی از زندان برای گذراندن حکم تبعید به شهر بندرعباس منتقل شد.
آخرین بازداشت سعید مدنی در ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ روی داد که در دادگاه بدوی که در دی ماه ۱۴۰۱ برگزار شد، برابر کیفرخواست صادره از سوی دادسرای عمومی و انقلاب به دو اتهام «تشکیل و اداره گروه‌های معاند نظام» و «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران» محکوم و برای اتهام اول به ۸ سال زندان و اتهام دوم به یک سال زندان و جمعا به ۹ سال زندان محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر ‌هم تایید شد.
مدنی در ۱۴ فروردین ۱۴۰۳ از زندان اوین،‌ به زندان دماوند منتقل شد که دلیل این تبعید تاکنون مشخص نشده است .
در آخرین خبر در باره سعید مدنی بنا بر گفته وکیل ایشان در فروردین ۱۴۰۴ حکم نه سال حبس او ، پس از پذیرش اعاده دادرسی در دیوان‌عالی کشور و رسیدگی مجدد در دادگاه هم‌عرض، به چهار سال کاهش یافته است

پژوهش و نشر:
سعید مدنی پژوهش های متعددی در زمینه مسایل اجتماعی ایران دارد و تا کنون بیش از ۲۰ کتاب در زمینه مسایل و معضلات و اسیب های اجتماعی (فقر، نابرابری،اعتیاد، خشونت علیه زنان و کودکان، تن فروشی، کار کودکان)، جنبش های اجتماعی، جماعت گرایی، جامعه مدنی و ... منتشر کرده است که برخی از مهمترین عناوین آن عبارت اند از:


- کودک آزاری در ایران (۱۳۸۴) نشر اکنون
-روان شناسی و تغییرات اجتماعی ؛ (ترجمه ،۱۳۸۷) انشارات دانژه
- جماعت گرایی و برنامه های جماعت محور (۱۳۸۹) نشر یادآوران
- اعتیاد در ایران( ۱۳۹۰) نشر ثالث
- خشونت علیه کودکان در ایران( ۱۳۹۰) نشر آشیان
- آسیب شناسی حقوق کودکان در ایران( ۱۳۹۰) نشر میزان
- گزارش وضعیت اجتماعی ایران(۱۳۹۰) موسسه رحمان
- بررسی آسیب های اجتماعی : روسپیگری (۱۳۹۲ ) نشر یادآوران
- فقر و نابرابری در ایران(۱۳۹۴) نشر آگاه
- جامعه شناسی روسپیگری( ۱۳۹۵) نشر پارسه
- زنان در ایران و جهان( ۱۳۹۵) نشر روزنه
- وضعیت توسعه انسانی در ایران(۱۳۹۶) نشر پارسه
- جماعت گرایی الگویی برای مشارکت و توسعه( ۱۳۹۶) نشر صمدیه
- جامعه مدنی و کرونا (۱۳۹۹) نشر پارسه
-علیه خشونت (۱۳۹۹) نشر پارسه
- آتش خاموش(گزارش تحلیلی اعتراضات آبان۱۳۹۸) موسسه رحمان
- جامعه شناسی اعتیاد(۱۴۰۰) نشر پارسه
- جنبش های اجتماعی و دمکراتیزاسیون ( ۱۴۰۰) نشر روزنه
- علیه اعدام( ۱۴۰۰) نشر باران(سوئد)
-مظاهرات سلمیه (۱۴۰۱) موسسه رحمان
-جنبش های اجتماعی و امید (۱۴۰۲) نشر باران (سوئد)
......

🔺متن کامل:
https://cutt.ly/Krzenwdk

#زندگینامه
#ایران_فردا
#سعید_مدنی

http://www.tg-me.com/iranfardamagنه
🔷 نزهت امیرآبادیان

🔶 خبر درگذشت خانم نزهت امیرآبادیان روزم را خراب کرد. کسی را که روزی روزگاری یکی دو ساعتی در ملاقاتی کوتاه دیده بودم، دختری که شاید آن سال‌ها (اوایل یا اواسط دهه ۸۰!؟) هنوز دانشجوی سال‌های اول یا دوم مهندسی (چه رشته‌ای؟) دانشگاه پلی تکنیک یا دانشگاهی از همین قبیل بود، اما شوقی برای  آموختن فلسفه داشت، هرگز نمی‌توانستم فراموش کنم. دختری دلیر بود. نمی‌دانم دقیقا چه رشته‌ای خوانده بود و آیا سرانجام درسش را به پایان برده بود یا نه و چه کارها در زندگی کرده بود غیر از روزنامه‌نگاری و سرودن دفترهایی در شعر و آیا علاقه‌اش به فلسفه ادامه یافت یا نه.

به هرحال، چنانکه از گزارش‌ها پیداست زن «وجوددار»ی بوده است به قول کی‌یرکگور. فقط کسانی می‌توانند بمیرند که «وجود» داشته باشند و ارتعاش وجودشان در جامعه و زمانه خود پس از مرگ کاستی نگیرد بلکه بیش شود. در اینکه در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که «مرگ» شاید دیگر چندان تلخ هم نیست، بلکه بسیار هم شیرین است، چون دست کم رهایی از دیدن بسیار چیزهاست که نمی‌خواهی ببینی، شک نیست. اما بازماندگان شاید با ما موافق نباشند. به بازماندگان و دوستان و همکاران ایشان تسلیت می‌گویم و یادآوری دلیری‌ها و وجدان بیدارش را وظیفه خود و همگان می‌شمارم. روانش شاد و نامش ماندگار.

شنبه، ۲۷ اردیبهشت، ۱۴۰۴

#نزهت_امیرآبادیان
#فلسفه
#مرگ
#وجوددار
@fallosafahmshk
🔷 گفتنی ناگفتنی است!

🔶 هنگامی که از گادامر پرسیده شد که چه چیزی را در زندگی‌اش، یا زندگی به‌طور عام، شایان گفتن شمرده است، او در پاسخ گفته بود، «بر این باورم که آنچه بیش از همه شایان گفتن است آن چیزی است که نمی‌توان گفت»!

ژان گروندن، درآمدی به علم هرمنوتیک فلسفی، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، انتشارات مینوی خرد، ۱۳۹۳، ۱۳۹۵، ص ۱۸۸.

#هرمنوتیک_فلسفی
#گادامر
#ژان_گروندن

یکشنبه، ۲۸ اردیبهشت، ۱۴۰۴

@fallosafahmshk
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نود و نه) سعدی و ایران‌گرایی

بعضی از محققان برآنند که تلقی سعدی چونان دیگر گذشتگان از وطن تنها زادگاه وی یعنی شیراز بوده‌است و من برآنم که در جنب توجه به شیراز به ایران نیز بی‌توجه نبوده‌است.
ویدئویی که به یاران درگاه(= کانال) تقدیم می‌شود سخنرانیی است که با هدف توضیح و تبیین همین معنا ایراد شده است.
Forwarded from جامعه نو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#در_کرانه_روز

هیچکدام از رؤسای‌جمهوری در ایران، هرجور هم که ظهور کرده‌باشند، برای خود قبای ریاست‌جمهوری ندوخته‌اند: یک قبا هست که از تن یکی در می‌آید و بدون ملاحظۀ قدوقامت و چاقی و لاغریِ نفر بعدی به تنش می‌رود. اعجاز این قبا آن است که گشاد و بلند نمی‌شود، آدم‌ها را به اندازۀ خودش می‌کند!
ماشاءالله به خیاطش‌!

🆔@jameeno
🔷 «هوشمندی اداری» در عصر «هوش مصنوعی»!
 

🔶 امروز دوستی از بازنشستگان برایم از واریز حقوق فروردین و اردیبهشت خود حکایتی می‌کرد که بسی خنده‌دار و آموزنده و البته غم‌انگیز بود، از این نظر که نشان می‌داد کار ما در این کشور به دست چه کسانی افتاده است، و حکایتی بود از هوشمندی و درایت و نظم و حساب و کتاب نظام اداری در عصر هوش مصنوعی. اما چه بود آن ماجرا؟ می‌گفت:
 
حقوق فروردین را که در پایان فروردین واریز کردند دیدم نسبت به ماه اسفند سال گذشته حدود ۷ میلیون کم‌تر است. به تارنمای بازنشستگان کشوری مراجعه کردم تا فیش حقوقی را ببینم. در تارنما هنوز بارگذاری نشده بود. چند روزی منتظر شدم تا اینکه ۵ میلیون دوباره به حسابم به نام حقوق فروردین واریز شد. بعد فیش حقوقی هم آمد دیدم ۲۰ درصدی به حقوقم افزوده شده است و احکام جدید صادر شده است، اما ۶ میلیون و ۶۰۰ هزارتومان علاوه بر کسری‌های معمول بیمه و دیگر چیزها بابت نمی‌دانم چی از حقوقم کسر شده است. در فیش حقوقی هیچ دلیلی برای آن ذکر نشده بود. به سازمان بازنشستگی ای میلی دادم پاسخ آمد که به تلفن ۲۵۰۰-۰۲۱ زنگ بزنید. چندباری زنگ زدم آن‌قدر پشت خط ماندم که رها کردم و بعد فراموش کردم. تا دیشب که حقوق اردیبهشت واریز شد. باز دیدم حدود ۵ میلیون کم است؟ ساعت ۷ صبح زنگ زدم و سرانجام با کارشناس مربوطه صحبت کردم. بعد از کمی جست و جو و مکث پرسید که ضامن کسی بوده‌اید؟ گفتم: آری! آن‌گاه گفت از بانک مسکن فلان شعبه این مقدار را از حقوق شما کم کرده‌اند! به خانم کارشناس گفتم: ۱) آخر چرا در فیش حقوق علت کسری را ذکر نمی‌کنید که من بدانم و سرگردان نشوم؟ پاسخی نداشت.
 
به برادرم که ضامن او شده بودم پیام دادم. در پاسخ گفت که من اقساطم را پرداخته‌ام، البته گویا با تأخیر پرداخته بود، چون در این یکی دو سال چنین چیزی پیش نیامده بود. بعد گفتم این مقدار در فروردین از من کم شده است و مقداری هم که هنوز دقیق نمی‌دانم در اردیبهشت؟ گفت: عجب! بانک مسکن چندی پیش مبلغ ۶ میلیون و ۶۰۰ به حساب من واریز کرده بود! من می‌گفتم این پول از کجا آمده است؟ جست و جویی کرد و بعد از چند دقیقه گفت ۱۶ اردیبهشت ۶ میلیون و ۶۰۰ از طرف بانک مسکن به حساب او واریز شده است! شگفت‌انگیز بود: ۲) بانک از فیش حقوق فروردین من بر می‌دارد، بدون اینکه هیچ اطلاعی به من بدهد، بعد که ذینفع قسط او را می‌پردازد به جای اینکه پول کسرشده را به حساب خود من بر‌گرداند به حسابی کسی می‌ریزد که من ضامن او بوده‌ام، باز بی‌آنکه حتی به او اطلاعی بدهد که این پول را از حساب کی برداشته و چرا به حساب او واریز کرده است! خب اگر این شخص «برادرم» نبود من چگونه باید این پول را از او می‌گرفتم؟ به برادرم گفتم برو به آن کارمند الاغ و بیشعور بانک که این دوماه از حقوق من کسر کرده است بگو احمق من قسطم را داده‌ام، حالا گیرم با تأخیر. اما:

۱) چرا دوماه است از حقوق کسی دیگر کسر می‌کنی و بعد از ۲۰ روز به حساب من واریز می‌کنی! ۲) چرا به من خبر نمی‌دهی که از حقوق او کسر کرده‌ای؟ ۳) چرا به خود او خبر نمی‌دهی که از حقوقش بابت تأخیر من کسر شده است؟ ۴) چرا به من خبر نمی‌دهی که پول کسی دیگر را از حقوق‌اش برداشته‌ای و به حساب من واریز کرده‌ای؟ ۵) چرا آن سازمان «باهوش» بازنشستگی در فیش حقوق ذکر نمی‌کند که این کسری به چه دلیل و از کجاست؟ آخر این چه هوشی است که «نظام» شما دارد! آخر چرا شما این همه از «خبر» می‌ترسید و همهٔ کارها را «بی‌خبر» می‌کنید!  مگر وام‌گیرنده (آن هم کسی که خانه‌اش گرو بانک است!) یا ضامن «دشمن» است که می‌خواهید او را «غافلگیر» کنید!    
 
#بانک_مسکن
#کسری_حقوق
#هوش_اداری
#هوش_مصنوعی
#خبر
 
چهارشنبه، ۳۱ اردیبهشت، ۱۴۰۴

@fallosafahmshk
🔷 «نظام» و «مردم»
 
🔶 «نظام»‌های سیاسی به‌طورکلی بر دو گونه‌اند: ۱) نظام‌هایی که «مردم» آنها را می‌سازند و ۲) نظام‌هایی که آنها «مردم» را می‌سازند. در صورت اول «نظام سیاسی» (“political system”)  شبیه مردمی است که بر آنها حکومت می‌کند. «نظام سیاسی» نمایندهٔ اکثریت مردم است به خواست مردم می‌آید و به خواست مردم می‌رود. در این ‌گونه حکومت‌ها «نظام» (سیستم) پابرجاست، اما دولت‌ها و حکومت‌ها و رهبران سیاسی و احزاب به راحتی جا به جا می‌شوند، و همچون باشگاه‌های ورزشی یا اصناف مختلف با هم در رقابت‌اند، گاهی این برنده است و گاهی آن. در این‌گونه «نظام» (سیستم) ها همه چیز تغییرپذیر است، حتی قانون اساسی، و حتی خود «نظام» یا «سیستم» چون سرآغاز و اصل همه چیز «خواست عمومی» است.
 
اما نظام‌هایی هم هستند که یا به زور بر سر کار می‌آیند، همچون «نظام»های «دولت‌برانداز» (کودتایی)، یا حتی ممکن است زمانی با خواست عمومی و با انقلاب بر سر کار آیند، همچون ضحاک افسانه‌ای یا تاریخی و دیگر انقلابی‌های واقعی قرن بیستم همچون لنین و مائو و کاسترو و دیگران. اما اینها دیگر به خواست مردم نمی‌روند، اینها خود را «انقلابی» می‌نامند و هر «انقلابی» را با شدت تمام به نام «ضدانقلاب» سرکوب می‌کنند. اینها می‌کوشند «مردم» خود را بیافرینند. بسیاری را می‌کشند، بسیاری را به زندان می‌افکنند، بسیاری را به مهاجرت وا می‌دارند، بسیاری را جا به جا می‌کنند و خود را «بین‌المللی» و «امتی» می‌خوانند و ترکیب جمعیتی کشور را دگرگون می‌سازند تا «امت نظام» را بیافرینند. این نظام‌ها‌ بسیار بی‌رحم‌تر از «نظام پیشین‌» یا «نظام قدیم» اند. این «نظام»ها «سیستم سیاسی» نیستند بلکه «رژیم سیاسی» (“political regime”) ‌اند، یعنی حکومت گروهی اندک از افراد که با «سرکوب» و «کشتار» و «زندان» و «سانسور» حکومت می‌کنند. با رهبران و رئیس جمهورها و وزیران و مدیرانی ابدی به سن «نظام» (رژیم) که اگر تغییر کنند از جایی به جایی می‌روند و هیچ‌گاه بازنشسته نمی‌شوند. این نظام‌ها/رژیم‌ها همچون «ساس» هستند و تنها وقتی می‌میرند که یا آن‌قدر خون خورده باشند که دیگر نتوانند حرکت کنند و به پشت بیافتند، یا دیگر «خون» برای خوردن نمانده باشد. چنین نظام‌ها یا «رژیم‌ها»یی فقط با «نابودی کشور» یا «نابودی طعمه» از میان می‌روند. این کشورها هنگامی از میان می‌روند که همه چیز «صفر» شود و دیگر چیزی برای «خوردن» نمانده باشد، یا با جنگ یا بدون جنگ. موسولینی و هیتلر و حزب کمونیست شوروی بدین گونه از میان رفتند. اما آیا این «تقدیر تاریخ» است یا همواره راهی دیگر هست؟ تاریخ تکراری نیست، مگر اینکه ما بخواهیم آن را تکرار کنیم. «نظام» (سیستم) یا «نظام» (رژیم) کدام‌یک را می‌خواهید؟ نظامی که مردم آن را بسازندِ یا نظامی که او مردم را بسازد؟   
 
#نظام_رژیم
#نظام_سیستم
#سرکوب_کشتار
#ساس_خون
#ضحاک
 
دوشنبه، ۵ خرداد، ۱۴۰۴

@fallosafahmshk
 
René Magritte. La Clairvoyance
(Clairvoyance). Brussels, 1936

🔷 رنه مگریت، آینده‌نگر (تحت‌اللفظی: روشن‌بین)، بروکسل، ۱۹۳۶.
🔷 «مشت»: آمریکا و اتحادیه‌های کارگری

🔶 یکی از چیزهایی که ما هنوز می‌باید بدانیم این است که «غرب چگونه غرب شد؟» و «امریکا چگونه امریکا شد؟» و «ایران چگونه ایران شد؟» و «اسلام چگونه اسلام شد؟» و چرا پس از «انقلاب فرانسه» دیگر هیچ انقلابی در غرب اتفاق نیفتاد، اما در شرق استبدادی و کشورهای کوچک استبدادی «انقلاب‌های مارکسیستی» پیروز شدند و حکومت‌های جبار تمام‌خواه به نام «انقلاب» سر برداشتند و نظام‌هایی ساختند که از جنایتکارترین و پست‌ترین نظام‌های تاریخ‌اند. و نیز آیا «دموکراسی با دموکراسی پدید می‌آید؟»

مبارزات کارگری و صنفی و تشکیل اتحادیه‌های کارگری در غرب پا به پای رشد سرمایه‌داری و پیدایش دموکراسی در غرب یکی از دلایل شکست نظریه «انقلاب» مارکسیستی در غرب و ایمنی جامعه‌های غربی در برابر نظام‌های تک‌حزبی تمام‌خواه بود. کارگران با مشت حق خودشان را گرفتند و البته نظام/سیستم حاکم هم این حق را با اندکی کشمکش به آنها داد، و نگذاشت کار به «انقلاب» برسد. غربی‌ها با دموکراسی‌های خود هر چهار سال یک بار در واقع «حق انقلاب» را به جامعه می‌دهند تا بدون آشوب و خونریزی جامعه تحول بیابد و به سراشیب زوال و نیستی نیافتد.‌ این فیلم خوب نشان می‌دهد که چگونه حق گرفته می‌شود و چگونه دادخواهان سابق خود وقتی به قدرت می‌رسند «فاسد» می‌شوند. بزرگترین درس تاریخ و درس دموکراسی این است: هیچ کس معصوم و فسادناپذیر نیست.

مشت (F.I.S.T) (۱۹۷۸)، ساخته نورمن جویسون، با بازی سیلوستر استالونه

#نورمن_جویسون
#سیلوستر_استالونه
#اعتصاب_کامیونداران
#سرکوب_کشتار
#اتحادیه
#مشت

چهارشنبه، ۷ خرداد، ۱۴۰۴


@fallosafahmshk
 
🔷 آیا خدا آدمیان را در آتش می‌سوزاند؟
 
🔶 سال‌ها پیش در یکی از مقالات «دانشنامهٔ جهان اسلام» روایتی می‌خواندم دربارهٔ پرسش مادری از پیامبر (ص) که برایم بسیار تأثربرانگیز بود. اکنون به یاد ندارم که نام آن مقاله چه بود اما گمان می‌کنم نام نویسندهٔ مقاله تا جایی که به یاد دارم آقای عباسی (نام کوچکش: بابک یا مهرداد؟) بود. به هر حال، دوستان اگر یافتند به من هم بگویند، یا خود نویسنده اگر مایل بود، به من خبر دهد. به هر حال، من از حافظه‌ام مطمئن هستم. داستان چنین بود:

روزی پیامبر از کوچه‌ای می‌گذشت. زنی در را باز کرد و او را به داخل خانه دعوت کرد. پیامبر وارد شد. زن او را به سوی تنوری روشن که در حیاط بود و دو فرزندش گرد آن نشسته بودند برد. آن‌گاه از پیامبر پرسید: «می‌گویی خداوند بندگانش را اگر کار زشتی کنند در آتش می‌سوزاند؟» پیامبر گفت: «آری». زن گفت: «به نظر تو من دلم می‌آید، یا می‌توانم، اگر بچه‌هایم کار زشتی کردند آنان را در همین تنور بیندازم و در آتش بسوزانم؟ خدا چطور می‌تواند آفریده‌هایش را در آتش بسوزاند؟» پیامبر متأثر شد و گریست. آن‌گاه گفت: «من جز آنچه به من گفته‌اند بگو چیزی نمی‌دانم!»
 
#جهنم
#خدا_آتش
#پیامبر
 
پنجشنبه، ۸ خرداد، ۱۴۰۴

@fallosafahmshk
Forwarded from کاریز
سخنرانی دکتر نصرالله پورجوادی را شنیدم که حدود سه ماه پیش در دانشکده ادبیات و علوم انسانی ایراد کرده بودند. اشاره می‌کنند که اوایل انقلاب چه کارهای نه فقط بیهوده بلکه بسیار زیان‌آوری در جهت «اسلامی کردن علوم» انجام شد. این که خوشبختانه رشته‌های پزشکی و فنی و مهندسی تا حدّی ایمن بودند منتهی علوم انسانی مانند جامعه‌شناسی و اقتصاد و نظایر آن بسیار آسیب دیدند و سخنرانی هم با تشویق دانشجویان همراه است. پیشتر هم یادداشتی نوشته‌ بودند به نام «دانشگاه: خاری در چشم روحانیون» و در آن آورده‌اند که چگونه روحانیون دانشگاه را در مقابل حوزه تضعیف کردند.

خیلی هم خوب! این همه درست است منتهی از باب خوانش منصفانه و انتقادی تاریخ بگوییم که فقط روحانیون نبودند که کردند آنچه کردند و کسانی هم بودند که از آن‌ها دعوت می‌کردند که بیایند و مصیبت این الحاد و کفر و غربزدگی را نه فقط از علوم انسانی، که از علوم تجربی مانند فیزیک و شیمی و مهندسی و ریاضیات هم بزدایند... تصویر بریده‌ای از مقاله ایشان در آن سال‌ها را آورده‌ام.*

...
* مساله علوم جدید و فرهنگ غیرمعنوی غرب، نصرالله پورجوادی، نشر دانش بهمن و اسفند ۱۳۶۰، شماره ۸
🔷 درباره سخنان پورجوادی

🔶 البته خواننده آگاه باید توجه داشته باشد که این حرف‌ها در اصل ناشی از تاثیرات سیدحسین نصر در پورجوادی است. «علم اسلامی» از طرح‌های سیدحسین نصر بود. پورجوادی از سال ۶۲ آدمی دیگر بود و سال ۷۰ دیگر کاملا عوض شده بود.
2025/05/31 15:35:13
Back to Top
HTML Embed Code: